تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۳۳۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
من فوراً از جا برخاستم و با برگشتن به عقب از کمند و طلا فاصله گرفتم و به سمت پلیس ها رفتم. توجّه نکردم در کجای بحث هستند و فوراً رو به زن پرسیدم:
- امیررضا از کی خوراکی میگرفت که شما دوست نداشتید؟
نگاهش را به طرفم چرخاند و گیج پرسید:
- چی؟!
سرگرد بابایی و بقیه پلیسرمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
سارای
00خدایش مادر دانیار سر حاملگی این ازکدوم بی فکروهمه دان تیکه گرفته خورده به اون رفته، یکی به من بگه؟